یک تصویر خلاقانه از بومگردی ایرانی/ اینجا خبری از مجیزگویی نیست!
تاریخ انتشار: ۳۱ فروردین ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۶۵۱۶۸۴
مخاطب تلویزیون همیشه مشتاق فضاسازیهای تازه و دارای یک مردمشناسی خاص در سریالهاست اما نه صرفا با یک سری بازیگران تکراری که بخواهند ادا دربیاروند. باید بیش از اینها از این همه آپارتمانسازی در سریالها دوری کرد و نمایشی عاری از فضای پرتنش شهری داشت
گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا-محسن غلامی (قلعهسیدی): سریالهای این چندساله سیما در تلاش برای تنوعطلبیاند؛ تنوعی عمدتا از حیث کمیّت در عناوین و نیز قصههایی که به ظاهر در ساخت و پرداخت متفاوت باشند اما متأسفانه با روایت و ساختاری نسبتا مشابه به خورد مخاطب داده میشوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
عمده این بخش از سریالسازی متوجه قصههایی به اصطلاح طنز و گاه کمیک است که این نیز به سبب ظرفیت تماشاگران بالقوهای است که این دسته از مجموعههای نمایشی دارند. برخی از اینها نیز در قالب سریسازی افتاده و همچنان با توجه به پشتوانه نمایشی که دارند، به تولید میرسند.
جدیدترین تولیدات این حوزه متوجه «نون. خ» سعید آقاخانی است؛ سلسهواری از موقعیتهای کمیک که هم طنازی میکند و هم در قالب یک قصهگویی بامزه، سراغ روایتها و دغدغههای امروزی میرود. این سریال برای کنداکتور ما قطعا طنز سرحال و با کیفیتی است تا جایی که در فضاسازی بدیع، به راحتی با بینندهاش و بالعکس، احساس قرابت میکند.
سریالهای ما حتی برای فرار از در و دیوار پایتختنشینی، عمده توجهشان را روی فضای بومی شمال و هر از گاهی گوشه و کنار برخی استانها بردهاند اما بدعتی که «نون. خ» دارد به نظر یک سر و گردن بالاتر از بقیه است. اینجا لااقل اثری از نگرانی و ترس ناخواسته ناشی از هجمههای خلق قصه بومی دیده نمیشود.
لوکیشنهای زیرخاکی و به قولی پرتش که سراسر جلوهگر و تر و تمیز هستند، حسنی است برای داستانکهای خرده و ریزی که در این سریال دم به ثانیه شنیده میشود و از ذهن عبور میکند. همین که سریالی این چنین در لهجه و بومگردی صرف نمیماند، اتفاق بزرگی است.
سعید آقاخانی زیادی این فضا را میشناسد و این امتیازی است برای دست گذاشتن روی سوژههای بکر که در یک قاب منحصر به فرد، موجد سریالسازی میشود. «نون. خ» با همه طنز و بار کمیکی که به خود اضافه کرده است، از قضا به روز است و نزدیکی و نسبت عجیبی با آنچه در جامعه حال میگذرد، دارد.
لوکیشنهای زیرخاکی و به قولی پرتش که جلوهگر و تر و تمیز هستند، حسنی است برای داستانکهای خرده و ریزی که در این سریال دم به ثانیه شنیده میشود و از ذهن عبور میکند. همین که سریالی این چنین در لهجه و بومگردی صرف نمیماند، اتفاق بزرگی است. خود سریال و ساختارش معقول و محبوب است پس نیازی به آویزان شدن به فضای تصویری بکر افراطی نمیبیند؛ هرچند که این قسمت از ماجرا جذابیش را نیز دوچندان کرده است.
البته برخلاف اسم «نون.خ» به عنوان «سریال»، اینجا نمایی از یک ایده تک خطی دیده نمیشود و شاید در خلال فضایی ثابت است که موقعیتهای کمیک متعددی جای میگیرند و کنار هم به مخاطب داده میشود بیآنکه لزوما شاهد داستان سراسری و یکپارچه باشیم. به نظر اپیزودوار جلو میرود و نه لزوما مثل یک سریال!
رسالت اثری هنری به اسم طنز، دست گذاشتن روی نقاط حساس است و این جسارتی میخواهد که به نظر این سریال دارد. به روز و جذاب است و بیربط از آنچه در جامعه میگذرد، نیست. در خلق موقعیتهای متعددی که دارد نیش و کنایه میزند، بیپرده هم یقهگیری میکند و باتبع تبدیل به طنز اجتماعی میشود. حتی در قصه گفتن الکن نمینماند، مجیزگویی نمیکند و برای جلوگیری از حواشی احتمالی اهل شعار و تملق نیست. بالاخره اینجور ساختنها نبوغ هم میخواهد.
از طرفی عمده فیلمسازان ما وقتی سراغ اثری با حال و هوای بومی میروند، نهایت کارشان مبدّل به پرترهای جغرافیایی میشود که بجای قصه دیدن و شنیدن، باید در عوض شاهد مجموعهای سفارششده از عناصر آن خطه باشیم! «نون .خ» چندان خودش را اسیر این نوع ادوات نمیکند گرچه به هرحال این بخش از قصیه را با توجه به لوکیشنهایی خاصی که منطقه کردنشین ما دارند، در کنار سریالش میبیند و این توفیقی مضاعف برای آنهاست.
«نون. خ» مثل سری نخستش تا وقتی پا را فراتر از آداب و رسوم و بویژه لوکیشنهای بومی نگذارد با اتمسفری دستنخورده، میتواند خودش را از دیگر سریالهای روتین سیما جدا کند اما به محض ورود قصه به تهران و یا بازیگرانی که اتفاقا ادای تهرانیزده شدن دارند، درجا میزند. مثالش استفاده از علی صادقی یا یک مشت بازیگران ریز و درشتی بود که گاه به شکل ناشیانهای از پس کار برنمیآمدند.
سریالهایی این چنین ساختن، کمی جرأت و جسارت میخواهد؛ جراتی ورای خودسانسوری و افتادن به دام حواشی ناخواسته. این نیز البته هم نیاز به شناخت و حرفهای گری مولّدش دارد و هم سعه صدر مخاطب.
هرچند فعلا حضور میرطاهر مظلومی با شمایل تعریفی شده، چندان توی ذوق مخاطب نزده است. استفاده بجا و خوب از حمید آذرنگ و خصوصا بازیگران بومی و کاملا متمایز از بازیگران همیشهتکراری ما، ایدهای جذاب برای سعید آقاخانی بوده است. دیگر تصویری از کلیشهسازی تکراری در شخصیتها نمیبینیم بلکه گویی هرکدامشان صاحب هویت و شخصیتاند که با سازهایی متفاوت اما کنار هم جذابند و با خلق طنز کلامی و موقعیت، سریال را از ورطه تکرار جدا میکنند.
مخاطب تلویزیون همیشه مشتاق فضاسازیهای تازه و دارای یک مردمشناسی خاص در سریالهاست اما نه صرفا با یک سری بازیگران تکراری که بخواهند ادا دربیاروند. باید بیش از اینها از این همه آپارتمانسازی در سریالها دوری کرد و نمایشی عاری از فضای پرتنش شهری داشت. بومی ساختن و برای مخاطب عام تصویر کردن نیز ادواتی دارد که صرفا در لهجه خلاصه نمیشود.
اگر «نون. خ» نسبتا درست از لهجه فارسیزدنهای اهالی کرد کشورمان بهره میگیرد و تمام جوانب کاری بومی مثل لباس و موسیقی و غیره را دستاویز کارش میکند اما مخاطبش را عموم قرار میدهد. سریالی با حال و هوای بومی میسازیم اما با روایتی عام برای جذب هر نوع مخاطبی.
سریالهایی این چنین ساختن، کمی جرات میخواهد؛ جراتی ورای خودسانسوری و افتادن به دام حواشی ناخواسته. این نیز البته هم نیاز به شناخت و حرفهای گری مولّدش دارد و هم سعه صدر مخاطب. امثال «نون. خ» هرچند ضعفهایی هم دارند اما در خیل تولیدات کاملا شبیه بهم تلویزیون، اثری محترم برای مخاطب خواهند بود.
انتهای پیام /4143/
منبع: آنا
کلیدواژه: تلویزیون سعید آقاخانی سریال ایرانی سریال نون خ سریال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۶۵۱۶۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحریف تاریخ، تضعیف شیعه و باقی توطئهها
بسیاری از جنبشهای ایرانی که در برابر چیرگی غرب بهپا خاستند و بر ستم بیگانگان شوریدند به دلایلی یا در میان توده مردم پایگاهی نیافتند یا جنبشهایشان تکبعدی بود و گسترش چندانی نیافت، اما خیزش حسن صباح داستان دیگری است. او دارای ویژگیهای رهبرانه (کاریزما) بود و با تکیه بر باورها و آیینهای دیرین ایرانیان و آن بخشهای فرهنگی که همگرا با اسلام بود، توانست دولتی خودمختار، ویژه و متفاوت برپا سازد.
منش و رفتار دادگرانهاش به گونهای بود که به گفته دکتر باستانیپاریزی تا چند سده پس از او، بانوان آبادیهای منطقه الموت با درود فرستادن بر روان او، کارهایی مانند نخریسی را میآغازیدند. با دکتر مهدی علمیدانشور، استادیار دانشگاه ادیان و مذاهب که در ادیان و عرفان، گرایش ادیان ایران باستان و البته پژوهشگر تاریخ و کلام اسماعیلیه، آن رگ پنهانی را دردست گرفتیم که برآمدن حسن صباح وادامه جنبش او را برای مدتها بیمه کرد. در ادامه گفتههای این استاد ادیان و عرفان ایرانی را مرور میکنیم.
تداوم تحریف با ابزار سینما
اسماعیلیه بیگمان یک انحراف در روند اسلام و تشیع است و نمیتوان به عنوان جریانی مثبت با پذیرش از آن سخن راند، اما دستکم تا دورهای هماهنگ با نیازهای فرقه، منفعتطلبی و آز داعیان و خلفایشان در حاشیه شریعت پیش میرفته، اما در دوران معاصر از منفعتطلبی خود خارج شده و فراتر رفته به گونهای که با منفعت دیگران همسو شده و حرکت میکند؛ یعنی دیگران از آنها استفاده ابزاری میکنند. بیاغراق ویرانی، جاگزینی و دگرگونیها در تمام بناها، یادگارهای تاریخی و تغییرات شکلی و مرمت یا بازسازی که در شهر مقدس مکه انجام گرفته و میگیرد، توسط مهندسان و معماران مجموعه آقاخان است! یعنی دستهای کننده و راهانداز طرحهای وهابیت و استعمارند. مثلا رمی جمرات و تغییرات اخیرش با دست همین مجموعه آقاخان انجام شده و تقریبا تمام سازهها، آثار و بناهای تاریخی اسلامی را در عربستان و بهویژه مکه از آن هویت و شناسنامه خارج کردهاند! که دیگر هیچ هویت اسلامی روشنی ندارد و همانند یک بنای معاصر یا روزآمد به نظر میآید. به عقیده شخصی من، اسماعیلیه امروز کاملا از شناسنامه و بافت دیروزی خود خارج است و بر اساس نظرات دیگران و بهویژه کشورهایی شکل عوض میکند که آنجاها مستقر شده و جریانش را ادامه میدهد. اسماعیلیه به عنوان یک فرقه که براساس عدالت خواهی و مبارزه با ظلم زمانی با دولتهای بزرگ دست به گریبان میشد، هرگز از آقاخان و مجموعهاش درباره فلسطین چیزی شنیده نشده یا درباره آدمکشیهای اسرائیل هرگز نقد و واکنشی نشنیده و نخواهید شنید. تحریف تاریخ توسط سینما ساده و موثر است در فضایی که دیگر کتابخوانی رونقی ندارد، سینما که فضای جادویی، سحرانگیز و جذاب میآفریند بهراحتی مخاطبان را جذب میکند و در خواب مسئولان و دستاندرکاران ما، تاریخ و شخصیتها را به یغما برده و مصادره میکنند و...؟ مثلا همین سریال حشاشین هنگام پخش شبانه در رمضان در یکی از شبکههای تلویزیونی در مصر، فقط با دوسه ساعت فاصله زیرنویسهایش به زبانهای مختلف از جمله فارسی منقح، رسا و پیراسته در دسترس بود!
ماجرای ۶ امامیها
اسماعیل، پسر ارشد امام صادق (ع) بنابر برخی روایات در جوانی علاقه خود را به اندیشههای غلات نشان داده و با یکی از غالیان به نام ابوالخطاب در ارتباط بود. بامرگ زودهنگام ابوالخطاب درسال۱۳۸هجری، اسماعیل ازسوی همان مریدان مجذوب! به جانشینی برگزیده شد. مرگ زودرس در۱۴۵هجری گریبانگیر اسماعیل گردید. این حلقه، آزها و آرزوهایی داشتند و گمان میبردند پس از فوت امام صادق و جانشینی اسماعیل میتوانند به اهدافشان برسند که البته چنین نشد. امام صادق با فراست، هوشمندی و آرامش خاصی، طرفداران اسماعیل و ابوالخطاب را بهویژه به مراسم دفن اسماعیل فرامیخوانند و بارها در مسیر تشییع، کفن را از چهره جنازه کنار میزنند و هیچ جای شکی در مرگ پسرش برای کسی باقی نمیگذارند. این موضوع در حدود یک سده در پیله بود و انگار پوستاندازی میکرد و خود اسماعیلیه به این دوره، نام «ستر» یا مخفی دادهاند.
پیچ انحرافی
در نیمه سده سوم، فردی به نام حمدان ابن اشعث، مشهور به قرمط در کوفه به تبلیغ قائمیت محمد ابن اسماعیل به عنوان امام غایب پرداخت و خودش را نایب محمد به عنوان مهدی موعود نامید! همین حمدان شخصی به نام عبیدا... مهدی را برای تبلیغ به سوریه راهی کرد. ولی عبیدا... به تبلیغ برای خودش با عنوان مهدی پرداخت. حمدان هم داعیانی را فرستاد که از کار او جلوگیری کنند و عبیدا... ناگزیر از فرار به شمال آفریقا شد. در ادامه عبیدا... در سال ۲۹۷ هجری رسما حکومت فاطمیان را در مغرب بنیان نهاد و تا ۳۳۲ به یورش به اطراف میپردازد. بعد از او پسرش القائم بأمرا... و سپس خلیفه چهارم المعزالدین ا... است که دوران او مصر فتح و قاهره ساخته و پایتخت میشود، مسجد الازهر بنا میشود و عیدغدیر و عاشورا تعطیل رسمی میشود.
بزنگاه تاریخ
در ادامه خلفای فاطمی میرسیم به هشتمین خلیفه یعنی مستنصر بالله (که داستان سریال حشاشین برساختهای از دوران اوست). این خلیفه دو پسر داشت. احمد و نزار که بارها نزار پسر بزرگتر جانشین اعلام شده بود، اما بعد از مرگ خلیفه، بدرالجمالی وزیر به دلایلی با فوت خلیفه، احمد را جانشین اعلام میکند و نزار را به شکلی مشکوک به قتل میرساند.
صباح بینقاب
حسن صباح متولد قم است و در همان شهر با اسماعیلیان پیوند میخورد. زمان را به عقب برگردانیم؛ صباح چهرهای فوقالعاده کاریزماتیک دارد. او سراغ ردهبالاهای جامعه نمیرود، بلکه میان مردم و چوپانها و انسانهای بیپروا و جنگاور میرود و یارانش را از میان آنها برمیگزیند که از مرگ نمیترسند. به همین خاطر با وجود نیروی اندک هنگام رویارویی با لشکر صلیبیان با تاکتیکهای نظامی خود شکست سختی به صلیبیها وارد میسازد. صلیبیها که نمیتوانستند به شکست در برابر گروهی کمشمار اقرار کنند از حسن صباح یک چهره آنچنانی و فراواقعی و هراسآور و سپهشکن ترسیم میکنند که اغراقهای حشاشین، مینو، مواد مخدر و... زاییده تخیلات همینهاست که مارکو پولو ۱۴۰سال پس از حسن صباح از دیدههای خودش! از باغ بهشت و حشیش و حسن صباح و... گزارش میدهد. در حالی که اصلا وارد حوزه الموت هم نشده و دژ را ندیده، اما در فصلهای ۴۱تا۴۳ به گونهای سخن میپردازد که انگار با حسن صباح در دژ الموت زندگیها کرده! (نمونه معاصر چنین رفتاری همین کتاب خداوند الموت، پل المیر است که اصلا چنین نویسندهای وجود ندارد و... برای فروش کتاب توسط پدیدهای به نام ذبیحا... منصوری با تکیه بر خارجیپسندی ایرانیان جعل شده! اباطیل سریال حشاشین نیز به همین سان، زاییده ذهن صلیبیون و مارکو پولو بوده). حسن صباح اهل مطالعه، تهجد، زهد و دیانت و اواخر گوشهنشین بوده و با مردمان دادگرانه رفتار میکرده تا جایی که چند سده پس از او همچنان که در آغاز اشاره شد در آبادیهای الموت به روانش درود میفرستادند. در سریال حشاشین با برزک نامی طرفیم که بسیار خونریز و قصیتر از صباح است در حالی که در تاریخ از او با نام کیابزرگ امید یادشده. من قصدم تطهیر کردن حسن صباح نیست، اما تمام دوران زندگی او را که بررسی کردم حدود ۵۰ ترور با دستورش انجام شده. او با خلفای عباسی و امرای سلاجقه از آن رو اختلاف داشت که ایرانی نبودند. نخستین بار کتابهای دینی را با زبان فارسی نگاشت و بااین اصطلاح «محل به محل و امیر به امیر» به برانداختن سردمداران میپرداخت، زیرا نیروی نظامی پرشماری برای رویارویی مستقیم نداشت. هیچ کجای تاریخ از او دستوری برای قتل مردم (مثلا مردم اصفهان در حشاشین) داده نشده. هرچند کیابزرگ امید با بیپروایی به قتلهایی دست زد.
خدمت اسماعیلیه و خیانت آقاخانها
هوشمندی خواجه نصیر سرانجام به بستن پیمانی میان هولاکوخان و اسماعیلیه انجامید منتها هولاکو پیمانشکنی کرده با قتل عام اسماعیلیه حتی دژ را نیز با خاک یکسان میکند و آن همه کتابها و... برخلاف عهدنامه نابود میشود. دیگر صدای نزاریان خاموش میشود تا ۱۰۹۰هجری سپس دوران کریمخان زند که ابوالحسن علی امام چهل و چهارم نزاری از سوی او حاکم کرمان میشود و نزاریان کمکم قدرتی دست و پا میکنند. فتحعلیشاه قاجار نیز با حسن علیشام امام چهل و ششم نزاریان وصلت میکند و به او لقب «آقاخان» را میدهد و او را به حکومت کرمان میگذارد. اما این وصلت دوامی ندارد و بعد از مدتی با جنگ با هم میپردازند. در این جنگ آقاخانها شکست میخوردند و ناچار همین آقاخانیهای شکستخورده به خراسان بزرگ (افغانستان بعدها که از سوی استعمار انگلیس چنین نامی بر آن سامان دیکته شد) پناه میبرند. آنجاست که با انگلستانیهای دشمن ایران و حکومت مرکزی خراسان متحد شده با خوشخدمتیهاشان از سوی انگلیس به رهبرشان لقب «سِر» داده میشود. جالب است با شکست انگلیس از حکومت افغان، آقاخان به هند زیر چتر انگلیس میرود. سرانجام آقاخان سوم که متولد انگلیس و پرورده فرهنگ غرب است، به تخت مینشیند و مقر رهبری را از هند به انگلیس میآورد. اینها با ثروت هنگفتی که دست و پا کرده بودند به ملکه و انگلیس کمکها میکنند و لقبها و امتیازهایی میگیرند. تا در سال ۱۳۷۶ هجری با درگذشت آقاخان سوم، کریم آقاخان در ۱۹سالگی به امامت چهل و نهم نزاریان در لندن به تخت میرسد.
سفیدپوش دیروز، سیاهروی امروز
نکته مهم این است که در شریعت نزاری وقتی به آقاخانها میرسیم دیگر شریعتی وجود ندارد حتی آن قشر ظاهری هم دیده نمیشود و برای رفتارهای خلاف رفتار عرفی و شریعت چه توجیهها میکنند. سریال حشاشین به لحاظ تاریخی هم برای ما ایرانیها سندیت ندارد و شخصیتهای مهمی مانند خیام، غزالی و… آنقدر در آن منفعل و بیخاصیت به تصویر درآمدند که با آنچه در ذهن و تصور ماست، فرسنگها فاصله دارند. در واقع این مجموعه با وجود اینکه سریالی استاندارد و با کیفیت قابل قبول است، چیزی فراتر از یک مجموعه رمضانی و مناسبتی نیست. چرا که تاریخ مصرفدار و برای استفاده راهبردی در مقطع زمانی ساخته شده و بنا به ادعای سازندگانش تبدیل به سریالی تاریخی مستند و قابل ارجاعی نشده است. حشاشین متاسفانه سریالی تماما تحریف تاریخ، اما جذاب! است که در مصر ورشکسته با بودجه چندمیلیوندلاری با مسخ و تحریف چهار شخصیت ایرانی بر ضد ایران و ایرانی ساخته شده که هیچکدام هیچ ربطی به مصر نداشتند! این که چرا حسن صباح در این بازه زمانی به تصویر کشیده شده، دارای ابعاد و اهداف پنهان و مزورانه است.
تصویرسازی غلط به نفع جریان خاص
سریال حشاشین در ظاهر داستانی درباره خلافت عربها در سرزمینهای اسلامی است، اما بیشتر داستان آن در ایران در شهرهای بزرگ آن رخ میدهد. حتی شخصیتهای اصلیاش هم با اینکه در ظاهر عرب هستند و طبیعتا در یک سریال مصری به زبان عربی صحبت میکنند، اما زاده داخل مرزهای ایران هستند و یکی از آنها تبدیل به رهبر یکی از گروههای مخالف با خلیفههای عرب میشود. رخدادهای این سریال در یک بستر تاریخی در سده یازدهم اتفاق میافتد. حسن صباح در مخالفت با عباسیان که شعار و پوشش و پرچمشان سیاه است، رنگ سفید را برای پوشش و پرچمش برمیگزیند، اما در حشاشین سیاهپوش است بر پرچم سیاه هوادارانش شعار لا ا... الا ا... نقش بسته تا برای مخاطبان امروزی همه چیز یادآور و نشانه داعش و داعشیگری باشد.
سرمایهگذاری عجیب مصر در صنعت سرگرمی
مصر که درخرج یومیهاش مانده و دستش واقعا خالی است درچنین مقطعی با صرف بودجهای هنگفت حشاشین را برساخته، زیرا در پی آسیبزدن و کژنمایی اسلام سنتی و اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین بوده [که حماس از این نحله است]تا در ماه رمضان و رونق تماشای سریالهای آیینی به مردم بقبولاند که حسن صباح، پدر داعش است! هرچند از مصر نمیتوان انتظار داشت شخصیتهای ما را درست و راست و بدون معناهای ضمنی ضد ایرانی نشان دهد. شما «وعده صادق» و پیامدهایش را بسنجید! اسرائیل دقیقا از همین میترسد از اسلام سیاسی! که جرأت میکند یک قدرت را که به تعریف خودشان بزرگ است، پوشالی بشمارد. در حالی که کشورهای عربی ذلیلانه با اسرائیل همپیمان میشوند و عربستان مخفیانه به راه سازشکاری میتازد! نکته آزارنده تحقیر بزرگان ما از سوی مصر سرسپرده است. سریال حشاشین تحقیر فرهنگ بزرگ و تمدن سترگ ماست. در این بازه مهم تاریخی چرا هوشیاری به خرج نمیدهیم؟ خواجه نصیرالدین طوسی که کشوری را نجات داد را در این سریال ببینید چگونه تصویر شده؟ چرا خود ما از این همه شخصیتهای بزرگ فیلم فاخر نمیسازیم و اجازه میدهیم دشمنان ما این چنین تاریخ و فرهنگ و تمدن و چهرههایمان را با بیپروایی و دروغزنیهایشان تاراج کنند؟
منبع: روزنامه جام جم
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی